جدول جو
جدول جو

معنی حق الارض - جستجوی لغت در جدول جو

حق الارض
(حَقْ قُلْ اَ)
حقی که بمالک زمین دهند برای کشت یا چرانیدن مواشی یا مرور و امثال آن
لغت نامه دهخدا
حق الارض
حقی که بمالک زمین دهند برای کشت یا چرانیدن مواشی یا مرور و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حق الشرب
تصویر حق الشرب
پولی که بابت بهای آبی که به خانه یا مزرعه می رسد داده می شود، حقابه، آب بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحت الارض
تصویر تحت الارض
زیرزمین، خانه ای که در زیر زمین ساخته شود، طبقه ای از ساختمان که پایین تر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(حَقْ قُشْ شُ)
حقابه. ص ص آب بهاء. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(حُقْ قُلْ وَ رَ)
مغاکی که سر استخوان ران در آن است. حق الفخذ. حق الحاوی
لغت نامه دهخدا
(حَقْ قُلْ مارْ رَ)
حق عابر سبیل از میوۀ باغ و فالیز بی ادای بهای آن
لغت نامه دهخدا
(تَ تَلْ / تُلْ اَ)
زیر زمین
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یُلْ اَ)
نوردیدن زمین. نوعی کرامت که بجای گام برداشتن و رفتن زمین در زیر پای آدمی بتندی پیچیده شود و او بمقصد خویش هرچند دور باشد در مدتی بسیار کم رسد: و یذکر ان الارض تطوی له (میمون القداح) فیمضی الی این احب فی اقرب مده. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حق الشرب
تصویر حق الشرب
آب بها حقی است که بسهمی از آب رودخانه تعلق میگیرد، آب بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دا الارض
تصویر دا الارض
دیو زدگی از بیماری ها، مرض صرع و حمله را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحت الارض
تصویر تحت الارض
زیر زمین زیرزمین. یا تحت الارضی. زیرزمینی: (مجاری تحت الارضی) زیر زمین
فرهنگ لغت هوشیار
گیتی نورد نوعی از معجزه و کرامت آن چنانست که بجای طی کردن طول مسافتی زمین در زیر پای وی پیچیده گردد و در مدتی اندک بمقصد رسد نوعی معجزه و کرامت که بجای رفتن آدمی زمین در زیر پای وی بتندی پیچیده شود و او را بمقصد خویش هر چند دور باشد در مدتی بسیار کم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
((طَ یُّ لْ اَ))
نوعی کرامت خاص اولیا و عارفان و آن پیمودن مسافت زیادی است در مدتی کم
فرهنگ فارسی معین
حقابه، آب بها
فرهنگ واژه مترادف متضاد